نازنین من....
عشق نازنینم با اینکه ١٣ ماه از با هم بودنمون میگزره خیلی وقتها که داری شیر میخوری و من همینطور حیران تو ام، ناخود آگاه گریه ام میگیرد. چشمهایم خیس خیس، لبهایم لرزان میشوند باورم نمیشود تو همانی هستی که روزها را ثانیه ثانیه در انتظارش پرپر میزدم! باورم نمیشود تو آمدی با این گونه های پمبه ای و لبهای قرمز و موهای طلایی و دستهایی که هنگام شیر خوردن لباس مرا چنگ میزند.... دوستت دارم به اندازه ی آسمانی که خدایم آفریده ...
نویسنده :
مامان ندا
2:06